ایلیاایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

ایلیا هدیه خدا

اندر حکایت سلمانی بردن گل پسر

1393/2/9 9:07
نویسنده : بابا و مامان
1,157 بازدید
اشتراک گذاری

اندر حکایت سلمانی بردن گل پسر
   از آنجایی که من به این کوتاهی بسیار مشتاق و مادر ایلیا اصلن رضایتی بدان نداشتند چون میفرمودند ایلیا با همین موهای بلند به دنیایمان مشرف شدند. ولی چاره ایی جز تن دادن به این عمل مردانه از نظر ما و ناپسند از نظر مادرشان نبود دلمان را به دریا زدیم و پس از تفکرات فراوان به جهت پیشگیری از هر عمل انتحاری مادر، میانه را گرفتیم و از تراشیدن سر به کوتاهی ملایم رضایت دادیم و در پی یافتن آرایشگاهی درخور کفش آهنین پوشیدیم و گشتن آغاز نمودیم. بالاخره آرایشگاه خودمان را مناسب دیدیم و گل پسر را بر صندلی نشاندیم. صندلی نشاندن همان و بلند شدن فریاد گل پسر همان به هر سختی موهای از بناگوش در رفته و بر پیشانی ریخته را کوتاه کردیم و مسرور از این فتح بزرگ به حضور مادر ایلیا شرف یاب شدیم و ناگهان مادر که پسر را این چنین دید همچون بشکه باروت منفجر شد که موهای گل پسر را افتضاح کوتاهیدی. ما به جهت پیشگیری از هر صدمه ای به خود، ترجیح دادیم موقعیت را موقتاً ترک کنیم بعد از ساعتی که برگشتیم، پسر را از حمام آوردند و ما کمی از عمل خود کمی پشیمان بودیم ولی هرگز به رو نیاوردیم و زبان را چنان به تعریف و تشویق گشودیم که خودمان نیز باورمان گردید عجب سری کوتاه نمودیم.
    در نهایت تصمیم بر این شد بار دیگر اگر قرار بر تکرار این کار شد به آرایشگاه تخصصی اطفال با تجهیزات مدرن و کودکانه مشرف شویم و دل از هزینه سرسام آور آن نهراسانیم.
     وقت دوم نیز به چشم برهم زدنی گذشت و موهای گل پسر با ورود به چشمان آسمانیش حکم سر زدن خودشان را امضا نمودند این بار در معیت مادرشان به آرایشگاه تخصصی رفتیم و ایلیای ما بر خلاف بار اول در استخر توپ غوطه ور شد و چنان بر صندلی ماشین شارژی که به جای صندلی آرایشگاه نصب گردیده بود تکیه زد و مشغول بازی گردید که دیده همگان بر این شجاعت مبهوت بماند و نهایت به زحمتی کمتر از قبل، سر به قیچی آرایشگر سپرد و کمی راضی تر از نوبت پیش به اتمام کار رضایت دادیم و جیبمان را خالی نمودیم و به خانه برگشتیم. ولی این نیز رضایت مادر گل پسر را جلب نکرد و بدین سبب مادر مقرر کرد بارهای دیگر پدر راساً نسبت به این مهم تصمیم بگیرد.
در سومین و چهارمین بار او را به آرایشگاه مردانه عادت دادیم و کل کارکنان آرایشگاه و مشتریان به بازی با گل پسر پرداختند و بدون درد سر ایلیایمان را با صرف هزینه پنهان پیرایش نمودیم که دیگر زود به زود هوس آرایشگاه به سرشان میزند و به سبب پیشگیری از خلوت شدن جیب تا حد امکان طفره میرویم و از عادت دادن گل پسر به سلمانی پشیمان میشویم ولی چه سود که پشیمانی سودی ندارد.....
این هم عکس گل پسر پس از کوتاهی سر:

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مه لقا
9 اردیبهشت 93 9:20
پس کو عکسش!!
مامان آرمیتا
10 اردیبهشت 93 13:21
ما این همه مطلب را خوندیم که عکس قبل و بعد از سلمونی ایلیا جان را ببینیم ولی دریغ از یه عکس لطفا یه عکس بزارین مامان ایلیا
بابا و مامان
پاسخ
با تشکر از مامان آرمیتا، باور کنید عکس گذاشتم ولی حجمش زیاد بود نرفت داشتم ادیت میکردم کار پیش اومد بعدشم یادم رفت. حتما در اولین فرصت میزارم.
مامان عطرین
12 اردیبهشت 93 0:45
ماشالا به ایلیا خان با قد و وزن زمان تولدش ایلیا جون عزیزم ما هم خوشحال میشیم باشما دوست باشیم لینکتون کردم منتظر دییدار بعدیتون هستم
لیلا مامان علی
16 اردیبهشت 93 14:36
چه پسر نازی.خدا حفظش کنه.از دست شلوغ کاری بجه ها.